بوی عید و خاطراتش
سلام دختر گلم دیگه کم کم داره بوی عید میاد هر سال این موقع ها که میشه من دلم هوای عیدو میکنه ولی امسال همش خاطرات پارسال برام تداعی میشه .پارسال بهمن ماه ما خونه قبلیمونو که خیلیم دوستش داشتم فروخته بودیم و این خونه ای که توش هستیمو گرفته بودیم ولی روزهای خوبی نبود چون اولاً خونه ای که توش عروس شده بودم و باید ترک میکردم هم اینکه کسی که خونرو ازش گرفته بودیم سر تحویل خونه خیلی اذیتمون کرد .خدا ازش نگذره بلاخره با هزار دردسر و استرس و جنگولک بازی فروشنده 15 اسفند ماه اسباب کشی کردیم اون موقع تو تو شکم مامان اندازه نخود بودی ولی مامانی نمیدونستم و توی اسباب کشی کلی بالا و پائین رفتم و کار کردم با اینکه اومده بودیم تو خونه ولی هنوز من ا...
نویسنده :
سارا
21:46